پایان راه روسیه با غرب

کرملین به نحو چشمگیری در حال جدا شدن از غرب و شکل دهی به نظم جهانی جدیدی است که در آن روسیه در جناح غیرغربی و در کنار اعضای بریکس و کشورهای مستقلی همچون ایران می ایستد.

به گزارش تحریریه، «دیمیتری ترنین» عضو شورای امور بین الملل روسیه در تحلیلی از شرایط کنونی جهان و وضعیت تقابل غرب با روسیه عنوان داشت: شاید باورش در حال حاضر سخت باشد، اما - تنها هشت سال پیش - روسیه یکی از اعضای کامل G۸ سابق بود. از آن زمان، تغییرات چشمگیری رخ داده است.

درست قبل از دیدار هفته گذشته رهبران گروه هفت در بایرن، همتایان آنها از پنج کشور عضو بریکس هم نشست آنلاینی را با ریاست چین برگزار کردند. روسیه به عنوان یک تهدید در گردهمایی G۷ مورد بحث قرار گرفته بود، اما در نشست دیگر یکی از شرکت کنندگان اصلی بود.

روسیه باید به روابط با کشورهای غیرغربی نسبت به روابط با غرب اولویت دهد؛ از این به بعد سفیر بودن در اندونزی باید از سفیرشدن در رم معتبرتر باشد و یک پست در تاشکند باید مهمتر از سفیر در وین تلقی شود

دورانی که مسکو می توانست بین غرب و غیرغرب شکاف ایجاد کند، مدت هاست گذشته است. پس از بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴، گروه هشت به فرمت قبلی G۷ بازگشت. در پی اقدام نظامی روسیه در اوکراین در فوریه گذشته، رویارویی روسیه-غرب به یک «جنگ ترکیبی» تمام عیار تبدیل شد که از یک تقابل نیابتی به یک رویارویی واقعی  کامل تغییر کرد.

روسیه پس از پایان جنگ سرد تلاش کرد تا بخشی از غرب جدید شود و در این تلاش شکست خورد، اما اکنون بر توسعه روابط خود با آسیا، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین متمرکز شده است.

شکست رویکرد گرایش به غرب در کرملین 

روسیه پس از پایان جنگ سرد تلاش کرد تا بخشی از غرب جدید شود اما در این تلاش شکست خورد و اکنون بر توسعه روابط خود با آسیا، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین متمرکز شده است

این کار به دلایلی هم سخت و هم ضروری است. اول، اینرسی قدرتمندی از گذشته وجود دارد. دست‌کم از زمان پتر کبیر، نخبگان روسیه به غرب نگاه کرده‌اند و شیوه‌های ظاهری و رفتاری غربی را در پیش گرفته‌اند (در حالی که در زیر این روپوش و آداب، کاملاً روسی باقی مانده‌اند). تطبیق با نهادهای غربی (حتی اگر اغلب به صورت سطحی) به شکل وام گرفتن از الگوهای تفکر غربی، به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ اروپایی و سپس، در دوران شوروی، یک ابرقدرت جهانی بود.

این مسیری است که به سختی می توان از آن جدا شد. با این حال، اکنون، برای اولین بار، روسیه با غرب متحد (از آمریکای شمالی، اتحادیه اروپا، و بریتانیا گرفته تا ژاپن و استرالیا) مواجه است. علاوه بر این، هیچ متحدی در غرب وجود ندارد که مسکو بتواند به آنها متوسل شود - حتی کشورهای بی طرف مانند فنلاند، سوئد، اتریش و سوئیس همگی بی طرفی خود را کنار گذاشته اند. بنابراین گسست سیاسی روسیه با غرب کامل شده است و هر هنجار جدیدی از روابط بین آنها تنها می تواند در نتیجه «جنگ ترکیبی» پدیدار شود، که مبارزه با آن سال ها و شاید دهه ها طول می کشد.

الگو برداری و فرهنگی و اقتصادی کارساز نشد

دوم، روابط اقتصادی مسکو تا حد زیادی با غرب ساخته شده است. از لحاظ تاریخی، روسیه منبعی برای صنعت اروپای غربی و به عنوان سبد نان قاره و واردکننده عمده محصولات صنعتی و فناوری بوده است. تا همین اواخر، تجارت روسیه با اتحادیه اروپا به تنهایی بیش از نیمی از تجارت خارجی روسیه را تشکیل می داد و آلمان صادرکننده اصلی ماشین آلات و فناوری به روسیه بود. از اوایل دهه ۱۹۷۰، خطوط لوله نفت و گاز از روسیه به اروپای غربی، ستون فقرات روابط اقتصادی را تشکیل داده و ثبات عمومی را در این قاره، حتی در دهه های خطرناک جنگ سرد و در دوران پرتلاطم فروپاشی شوروی، فراهم کرده است.

تحریم های شدید اعمال شده علیه روسیه توسط ایالات متحده، اتحادیه اروپا و انگلیس حتی زمانی که درگیری های واقعی در اوکراین متوقف شود، لغو نخواهد شد و تجربه دردناک مصادره ارز خارجی و دارایی ها، تأثیر زیادی بر روی رویکردهای آینده روسیه در روابط اقتصادی روسیه با غرب خواهد گذاشت.

تحریم شدید و تجربه دردناک مصادره ارز خارجی و دارایی ها، تأثیر زیادی بر روی رویکردهای آینده روسیه در روابط اقتصادی روسیه با غرب خواهد گذاشت

سوم، از نظر فرهنگی، روس ها به طور سنتی خود را با بقیه اروپا مشابه می دانند. مسیحیت؛ میراث یونان و روم باستان؛ اندیشه های روشنگری فرانسه و فلسفه آلمانی؛ ادبیات و هنرهای اروپایی، موسیقی و رقص - همه اینها به شکل‌گیری و قوام فرهنگ روسیه کمک کرد و به آن انگیزه قدرتمندی برای خودسازی داد. با وجود گسست سیاسی اخیر و تغییر ژئواکونومیک، پایه های فرهنگ روسیه قطعا اروپایی باقی مانده است.

با این حال، ضرورت آشکار روسیه برای نگاه کردن به غرب به این معنی است که احتمالاً می تواند بر اینرسی تاریخی، میراث اولویت های ژئواکونومیک قبلی و وابستگی های فرهنگی غلبه کند. با دوری جستن غرب از روسیه، و تلاش برای منزوی ساختن و نابودی آن، مسکو چاره ای جز کنار گذاشتن عادات قدیمی خود و رسیدن به دنیای گسترده تری فراتر از اروپای غربی و آمریکای شمالی ندارد. در واقع، این چیزی است که پی در پی رهبران روسیه بارها و بارها قول دادند که انجام دهند، حتی زمانی که روابط با غرب بسیار کمتر خصمانه بود، اما ذهنیت اروپا محور، سهولت تجارت منابع درقبال کالاها و فناوری های غربی، و جاه طلبی برای پذیرفته شدن در محافل نخبگان غربی این کار را سخت می کرد

با این حال، اشاره شده است که افراد تنها زمانی شروع به انجام کار درست می کنند که گزینه دیگری وجود نداشته باش. و مطمئناً تسلیم شدن در برابر غرب در حال حاضراصلا گزینه روسیه نیست.

با دوری جستن غرب از روسیه، و تلاش برای منزوی ساختن و نابودی آن، مسکو چاره ای جز کنار گذاشتن عادات قدیمی خود و رسیدن به دنیای گسترده تری فراتر از اروپای غربی و آمریکای شمالی ندارداهمیت شرکای غیرغربی برای روسیه 

فراتر از ضرورت بازنگری در روابط خارجی روسیه، فرصت های واقعی برای پیگیری وجود دارد. از زمان پایان جنگ سرد، کشورهای پیشرو آسیا، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین از همه لحاظ، از اقتصادی و سیاسی تا فناوری و نظامی، به طرز چشمگیری ارتقا یافته اند.

حتی قبل از شروع «جنگ هیبریدی»، چین نه تنها به عنوان شریک تجاری اصلی روسیه، بلکه به عنوان صادرکننده پیشرو ماشین آلات و تجهیزات به روسیه از آلمان پیشی گرفته بود. هند، واردکننده سنتی تسلیحات شوروی و روسیه، اکنون به عنوان یک شریک فناوری بزرگ برای مسکو در حال ظهور است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی شرکای اصلی روسیه در تنظیم تولید نفت در قالب اوپک پلاس هستند. ترکیه و ایران بازیگران مستقل اصلی در یک منطقه استراتژیک کلیدی هستند.

این واقعیت که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای غیرغربی از محکوم کردن روسیه به خاطر آنچه در اوکراین انجام می دهد - با وجود فشارهای شدید ایالات متحده - خودداری کردند برای مسکو بسیار دلگرم کننده است. به این معنا که «آنهایی که مخالف ما نیستند را می توان با ما دانست.»

از اندونزی تا برزیل، و از آرژانتین تا آفریقای جنوبی، کشورهای پویا و جاه طلب زیادی وجود دارند که مسکو به دنبال تعامل با آنهاست.

برای اینکه مسکو بتواند این کار را انجام دهد، سیاست خارجی روسیه نیاز به ارائه یک استراتژی مناسب دارد. مهمتر از همه، باید به روابط با کشورهای غیرغربی نسبت به روابط با غرب اولویت دهد. سفیر بودن در اندونزی باید از سفیرشدن در رم معتبرتر باشد و یک پست در تاشکند باید مهمتر از سفیر در وین تلقی شود.

روسیه به بررسی فرصت های بالقوه اقتصادی و سایر فرصت های خود در کشورهای عضو بریکس و تدوین برنامه ای برای کار روی آنها نیازمند است. جدا از اقتصاد، برنامه های تبادل دانشجو باید گسترش یابد و گردشگری روسیه به سمت شرق و جنوب تشویق شود. رسانه های روسی باید پوشش تحولات کشورهای کلیدی غیرغربی را افزایش دهند و نخبگان روسیه و عموم مردم را در مورد واقعیت های اقتصادی، سیاست و فرهنگ آن ملت ها آموزش دهند.

پایان/

۱۵ تیر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۱
کد خبر: 20242

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 4 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • ناشناس IR ۱۰:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
      0 1
      به زودی روسیه هم نابود می شود.